ساعتهای متمادی در خانه offi میگذراند و در تعطیلات آخر هفته به خانه کار میبرد. روزی به خانه خالی میآید. همسرش با بچهها رفتهاست. او میدانست که او و همسرش دچار مشکل شدهاند، اما به جای تلاش برای ایجاد رابطه قوی، او مشغول کار بود. متغیر از کارش در کار است و شغلش را از دست میدهد.
امروز، من اغلب افرادی را ملاقات میکنم که بیش از اندازه مشغول مراقبت از ثروت خود هستند. و افراد زیادی برای مراقبت از سلامتی خود مشغول هستند. این یک دلیل است. آنها مشغول هستند، و آنها به عنوان راهی برای اجتناب از چیزی که نمیخواهند با آن روبرو شوند، مشغول هستند. هیچکس نباید به آنها بگوید. آنها از اعماق زمین خبر دارند. در حقیقت، اگر به آنها یادآوری کنید، اغلب با عصبانیت و یا عصبانیت واکنش نشان میدهند.
اگر در کار و یا با کودکان کار نکنند، اغلب مشغول تماشای تلویزیون، fi، بازی گلف، یا خرید هستند. با این حال، آنها میدانند که از چیز مهمی دوری میکنند. این تنبلی است. تنبلی. تنبلی. تنبلی.
پس این درد به چه درد میخورد؟ پاسخ این است: یک طمع کوچک.
مادر من میگفت: "برای بسیاری از ما، ما به فکر حرص و طمع به عنوان بد هستیم" مردم حریصانه مردم بدی هستند. با این حال همه ما در درون خود این اشتیاق را داریم که چیزهای خوب، جدید، و یا هیجانانگیز داشته باشیم.
بنابراین برای حفظ این احساس آرزوی تحت کنترل، اغلب والدین به دنبال راههایی برای سرکوب کردن آن اشتیاق با گناه هستند. شما فقط به خودتان فکر میکنید. تو خبر نداری که برادر و خواهر داری؟ " یکی از موارد مورد علاقه مادرم بود ". میخواهید چه چیزی را برای شما بخرم؟ او گفت: " آیا فکر میکنید ما از پول ساخته شدهایم؟ آیا فکر میکنید پول روی درختان رشد میکند؟ ما مردم ثروتمند نیستیم.
کلمات خیلی زیاد نبود، اما آن سفر عذاب وجدان که با حرفهایی که به من زده بود، ادامه پیدا کرد.